زبانحال سیدالشهدا در شب عاشورا
هرکه سـربـاز خـدا نیست، نماند، برود هـر که پـابـنـد وفـا نیست، نماند، برود رَوَد آهسته تر از مـوج سیاهی در شب هرکه را ترس خدا نیست، نماند، برود رود، آغشته به خونابِ پریشانی ماست هرکه آشـفـتـۀ ما نیست، نمـاند، برود تـشـنـۀ دشت بـلا هـیـچ نمی جـویـد آب هر که سیراب بـلا نیست، نماند، برود هر کسی مشعل خورشید ندارد در دست راهـی کرب و بلا نیست، نماند، برود رشـتـۀ نازک پـنهـانِ تـعلّق عیب است هر که آزاد و رها نیست، نماند، برود هر که آئـینۀ خود را به تماشا نشکست مَـحـرم اهــل ولا نیست، نـمـاند، برود بر سـرِ تـربت ما، لالـه شـفـا می گـیرد هر که در فکر شفا نیست، نماند، برود آخرین سجدۀ عشق است به محراب نماز هر که همبـال دعا نیست، نماند، برود |